(1426) آمد او آن جا و از دور ایستاد |
|
مر عمر را دید و در لرز اوفتاد |
(1427) هیبتى ز آن خفته آمد بر رسول |
|
حالتى خوش کرد بر جانش نزول |
(1428) مهر و هیبت هست ضد همدگر |
|
این دو ضد را دید جمع اندر جگر |
(1429) گفت با خود من شهان را دیدهام |
|
پیش سلطانان مه و بگزیدهام |
(1430) از شهانم هیبت و ترسى نبود |
|
هیبت این مرد هوشم را ربود |
(1431) رفتهام در بیشهى شیر و پلنگ |
|
روى من ز یشان نگردانید رنگ |
(1432) بس شده ستم در مصاف و کارزار |
|
همچو شیر آن دم که باشد کار زار |
(1433)بس که خوردم بس زدم زخم گران |
|
دل قوى تر بودهام از دیگران |
حالتى خوش کرد بر جانش نزول: حالت خوش او از این بود که با همهْ ترس وبیم ، می دید که عمر را دوست می دارد.
مهر و هیبت هست ضد همدگر: مهر و محبت، مستلزم انس و سقوط آداب و تکالیف است بر خلاف هیبت که ترسى است آمیخته به احترام و احساس عظمت و لازمهى آن، حرمت داشت و شکوهمندى است و بدین مناسبت، ضد و خلاف یکدیگراند و جمع شدن آنها در جگر ظاهرا مبتنى است بر عقیدهى مشهور که در گفتهى امیر مومنان على علیه السلام آمده است: العقل فى الرأس و الرحمة فى الکبد و التنفس فى الرئة.[1] که بموجب آن محل عواطف، جگر است.
رنگ گردانیدن: به کنایه، ترسیدن و وحشت کردن از آن جهت که هنگام ترس رنگ روى تغییر مىکند. مصاف: جایى که صفوف لشکر مىایستند، محلى که مرد مبارز در آن جا ایستد.
کارزار: یعنی جنگ، نبر با دشمنان.
کار زار: یعنی در مواقع سختی جنگ.
[1] - احادیث مثنوى، ص 97.
کلید واژه: مثنوی، عرفان،داستان، هیبت
( 1426) نزدیک نخل آمده قدرى دورتر ایستاده همین که عمر را دید بدنش لرزیدن گرفت.( 1427) هیبتى از این خفته بر وى مستولى شده حالت خوشى که با جانش آمیخته بود باو دست داد. ( 1428) مهربانى و هیبت ضد یکدیگرند عجب است که این دو ضد بر اثر دیدن خلیفه در او جمع شوند. ( 1429) با خود گفت من پادشاهان بزرگ دیدهام. ( 1430) از دیدن هیچ پادشاهى ترس بر من غلبه نکرده عجب است که هیبت این مرد هوش از سرم ربوده است.( 1431) من در جنگلها مقابل شیرها و پلنگها رفته از آنها رو بر نتافتهام.( 1432) من بمیدانهاى جنگ رفته حتى مواقع سختى جنگ را دیده متحمل شدهام.( 1433) در زد و خوردها همواره دلم از دیگران قویتر بود.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |